دریغا بسی رنج بردم درین سال سی
ولی عاشقان زنده کردم بدین پارسی

محمد فتحعلیزاده کاکرودی

مقاله

بنام خدا

عنوان مقاله : انسان ، اجتماع و انقلاب
مقدمه :
انسان ها برای ادامه ی حیات خود نیاز دارند که در یک محیط کنار یکدیگر به کار و تلاش بپردازند تا نیازها و حوائج یکدیگر را بر طرف سازند . ما این محیط را که بین دو یا چند نفر شکل می گیرد اجتماع می نامیم .
از آنجائیکه انسان موجودی تعالی طلب است لیکن حتماً بین او و دیگران بر سر جلب منافع بیشتر اختلاف به وجود می آید . بنابراین برای اینکه بتوان رفتار او را در اجتماع کنترل کرد ، باید قوانینی را در نحوه ی ارتباط او با اجتماع وضع کرد . این قوانین باید به گونه ای باشد که نظم رفتاری او را در محیط برای بقای خود او و همینطور اجتماعش تضمین کند . مجموعه ی این قوانین که در اصطلاح علمی آنرا حقوق می نامند ، انسانی منظم رفتار و اجتماعی منطقی را به وجود می آورد .

تعریف فرد و جامعه :
ما انسان منظم رفتار را فرد اجتماع و اجتماع منطقی را جامعه می نامیم . به عبارت دیگر جامعه را یک اجتماع منطقی می دانیم که در آن باید نیازها و حوائج افراد اجتماع با حفظ دوام و بقای محیط بر طرف گردد .

جنبه های متفاوت نیاز فرد :
زندگی انسان حالتی دو بعدی دارد . یک بعد مربوط به حیاط مادی او می باشد که باید نیازهای جسمی خود را از قبیل خوراک ، پوشاک ، مسکن و غیره تـأمین کند و بعد دیگر او به نیازهای روحی اش مثل نیاز به پرستش ، زیبائی و دوست داشتن و غیره مربوط می شود . این زندگی دو بعدی نیاز ها و خواسته های متفاوتی را برای انسان ها رقم میزند که جامعه باید پاسخگوی همه ی این نیاز ها باشد . از آنجائیکه قوانین محدود و نیازها بسیارند ، لذا قوانین باید به گونه ای طراحی شوند که قابلیت انعطاف پذیری خود را برای دوام و بقاء توأم فرد و اجتماع حفظ کنند . این انعطاف پذیری قانون در مقابل آفراد و جامعه سیاست خوانده می شود .
با کنار هم قرار دادن مواردیکه تا کنون گفته شد می توان دریافت که برای ایجاد یک جامعه از افراد دانستن حقوق فردی و اجتماعی و داشتن سیاست کاملا ضروری به نظر می رسد . لذا این دو واژه از واژهای پرکاربرد و کلیدی جامعه هستند که می توانند اوضاع آنرا در شرایط مختلف کنترل کنند .
بعلاوه ازهمه ی اینها گذشته ، جامعه ای که فرد را برای تأمین خواسته اش به عضویت می گیرد ، در ازای این عضویت عملی را به عنوان حق الزحمه ی خویش از او می گیرد . این عمل که در اصطلاح کلی خدمت نام دارد ، موجب بر طرف شدن خواسته ی تمام اعضاء در طی یک فرآیند چرخه ای می گردد . در طی این فرآیند هر فرد که در اجتماع زندگی می کند بر طبق یک رابطه ی کلی دو سویه خدمتی را که می تواند به جامعه عرضه می کند و خدمتی را که نیاز دارد از جامعه دریافت می کند .

فرد ----- خدمات قابل عرضه ----->> جامعه
فرد <<----- خدمات مورد نیاز----- جامعه

خدمات قابل عرضه توسط اجتماع به دو دسته تقسیم می شوند : یک دسته خدماتی هستند که به صورت کالا می باشند . مدت مدیدی است که افراد برای اینگونه خدمات یک معیار واحد بنام پول قرار داده اند . اما دسته ی دوم خدماتی هستند که به صورت غیر کالا ئی می باشند . همانند بر طرف کردن نیازهای روحی و معنوی افراد اجتماع ( مانند حق زوجیت ، آموزش عمومی و غیره ) .
اگرچه امروزه به اشتباه بسیاری از خدمات با پول معاوضه می گردد ، لیکن این اختلافی در اصل تعریف پول پدید نمی آورد.
خدمات پولی و مالی واژه ی پر کاربرد دیگری بنام اقتصاد را در اجتماع وارد می کند که برای ادامه ی بقای جامعه ضروری است .
در نهایت برای حفظ همه ی دست آورد های حاصل از پیدایش جامعه احتیاج به یک نظام اجرائی و قضائی مقتدر است تا علاوه بر اجرا شدن منظم چرخه ی اجتماعی ، خود فرد هرآنچه را که در ارتباط با جامعه اعمال داشته است خویشتن خویش به قضاوت بنشیند .


تغییر و دگرگونی در جامعه :
جامعه به خودی خود به دفعات دچار تغییر و دگرگونی می گردد ، زیرا عملکرد ها وابسته به تجربه ها می گردد . در حقیقت این تجربه ی افراد است که رفتارهای بعدی آنها را در تقابل با عین مسأله یا شبیه آن رقم می زند ، مگر اینکه شخص ثالثی راه دیگری را در اختیار او بگذارد و او را معتقد و ملتزم به اجرای آن برای دستیابی به اهدافش بکند . بنابراین در هر صورت جامعه به واسطه ی رشد فکری و فرهنگی اش خواسته یا ناخواسته دچار تغییر و تحول می گردد .

انقلاب :
زمانیکه تغییرات و دگرگونی ها در جامعه به حدی برسد که نظام حاکم بر آنرا دچار تحول و دگرگونی گرداند ، می گویند جامعه دچار انقلاب شده است . با این تعریف انقلاب را می توان به دسته ی سبک و سنگین تقسیم کرد :
انقلاب سبک :
منظور از این انقلاب تغییری است که در عملکرد کلی نظام رخ می دهد ، اما ارکان اصلی نظام دست نخورده باقی می ماند . بعنوان مثال ممکن است در نتیجه ی این انقلاب یک نفر صحنه ی حکومت یا سیاست را ترک و جای خود را به دیگری بسپارد و یا اینکه سیاست ها ی داخلی و خارجی حکومت تغییر کند .
انقلاب سنگین :
نوع سنگین تری از تغییر و دگرگونی نیز ممکن است در جامعه پدید آید که نظام آنرا از پایه متحول سازد که این نوع تغییر را انقلاب سنگین می نامیم . در این انقلاب نظام حاکم کلاً نابود و نظام دیگری جایگزین آن می گردد ، که به تبع آن قانون اساسی ، حاکم ، پرچم و حتی در موارد ی دین ، زبان، نژاد و قلمرو جغرافیائی جامعه نیز تغییر می کند .
انقلاب ها را بر اساس اینکه بانیان آن چه کسانی بوده اند و یا چه خصوصیات و ویژگی هائی داشته اند و یا حتی اینکه انقلاب چه نتایج و ثمراتی داشته است نیز تقسیم بندی می کنند . بعنوان مثال قشر کارگر یک جامعه ممکن است از حقوق ، مزایا و وضع معیشتی خود راضی نباشند و تلاش کنند تا وضعیت خود را در جامعه دگرگون کنند و بهبود ببخشند و برای رسیدن به این هدف با اقشار دیگر نیز متحد شوند . طبیعی است که این دگرگونی و تغییر در صورت پیروز شدن به نام انقلاب کارگری شناخته خواهد شد . یا حتی ممکن است مردم خواستار بهبود جامعه ی خود از لحاظ اقتصادی یا صنعتی باشند و انقلاب اقتصادی یا صنعتی به پا کنند . یا اینکه مردمی که خواستار تغییر و دگرگونی در جامعه هستند خواسته های خود را با پوشیدن لباس هایی با مدل ها یا رنگ های نمادین مطرح کنند و طبیعتاً به همین نام نیز خوانده خواهند شد .
اگر تغییرات خواسته شده به وجود بیاید ، دگرگونی حاصل انقلاب خوانده می شود . در غیر این صورت با توجه به اثرات آن از این تغییرات می توان به نام های دیگری مانند اعتصاب ، اغتشاش و شورش یاد کرد . همچنین انقلاب از نظر بار معنایی و سنگینی تغییر با کلماتی همچون اصلاحات و کودتا نیز متفاوت است . اصلاحات از سوی نظام حاکم و افراد نافذ در آن صورت می گیرد و تنها به تقویت و نو آرائی در بعضی زمینه های خاص منتهی می گردد . کودتا نیز عملی است که در طی آن ارتش اداره ی حکومت اجتماع را به دست می گیرد و قوانین نظامی بر کل امور جامعه حکمفرما می شود .

ارکان انقلاب :
انقلاب دارای چهار رکن اساسی است که عبارتند از :آرمان ، نهضت ، رهبر و مردم .
کل تغییرات و دگرگونی های مورد نظر که نقصان یا فقدان آن در جامعه احساس و خواص یا عوام
را برای ایجاد آن تشویق یا ترغیب می کند آرمان نامیده می شود . در حقیقت آرمان تغییرات مطلوب را نمایان و خواسته ها را آشکار می سازد.
نهضت مجموعه ی احزاب و مکتب های مختلف فکری ، فرهنگی و سیاسی موجود در جامعه است که به عزم ایجاد تغییر مورد نظر در جامعه به یکدیگر می پیوندند . نهضت بعد از انقلاب ممکن است از بین برود و یا همچنان باقی بماند .

رکن اساسی دیگری که به انقلاب شکل می دهد رهبری است . رهبر در واقع گروه های مختلف فکری موجود در نهضت را برای رسیدن به پیروزی راهنمائی و هدایت می کند .
اما مهمترین و اساسی ترین رکن هر انقلاب را مردم آن تشکیل می دهند . در واقع این مردم هستند که پس از رسیدن به رشد و بلوغ فکری خود را آماده و مهیای یک دگرگونی همگانی در اجتماع خویش می کنند .

شرایط جامعه قبل وبعد از انقلاب :
نظام حاکم بر جامعه ی قبل از انقلاب کم کم رو به ضعف و انحطاط می گراید و جامعه دچار آشفتگی می گردد . کنترل نهاد ها از دست دولت حاکم خارج و اوضاع جامعه رو به وخامت و ناامنی می گذارد . در چنین شرایطی جامعه با خطرات داخلی از جمله شورش ، ناامنی ، فروپاشی و کودتا از یکسو و از سوی دیگر با خطرات خارجی همچون تحریم و تجاوز مواجه است . در نتیجه ی تمام این خطرات سرانجام نظام حاکم ضعیف می شود و از پا در می آید .
در مراحل اولیه بعد از انقلاب نیز به واسطه ی آنکه نظام کلی حاکم بر جامعه و قوانین اساسی اجتماع از بین رفته است و کنترل بازدارنده مقتدری بر نهاد ها و سازمان ها وجود ندارد ، جوامع دوره متلاطم و پر آشوبی را می گذرانند . در این مرحله نیز کما فی سابق خطرات زیادی جامعه را تحدید می کند و گذر از این مرحله بستگی اساسی به سیاست وتدبیر رهبر انقلاب دارد .
بنابراین با یک جمعبندی کلی در مورد مطالب گفته شده به این نتیجه می رسیم که یک انقلاب پر بار و شکوهمند از لحظه ی ظهور نهضت تا پیروزی کامل مراحل مختلفی را طی می کند ، که باید به همه ی این مراحل توجه کافی و لازم بشود .

« پایان »
نویسنده : محمد فتحعلیزاده کاکرودی
منبع : ندارد .
از تذکر اساتید بسیار متشکرم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر