دریغا بسی رنج بردم درین سال سی
ولی عاشقان زنده کردم بدین پارسی

محمد فتحعلیزاده کاکرودی

خم ایام

در خم ایام چه بدنام و سرافکنده شدیم
با تن بیمار چه رنجور و چه شرمنده شدیم
از خم و می دل که بریدیم چه دلگیر بشد
میکده ای را که درو خویش پناهنده شدیم
مژده ی تقدیر بدادنند که بهتر بشود
ما که بجستیم و چنین چیز نیابنده شدیم
ای گل خوشروی که در کاخ سخن خوش خبری
خود تو بگو در غم ایام چه کم خنده شدیم
در ره عشاق بسی خار به پا دیده سرشک
اینچنین بود که سوزان و گدازنده شدیم
شارع قسمت چه مبارک نظری کرد به بخت
طالع پر درد که چون آینه بیننده شدیم
بهره ی او معرکه ای بود که صاحبنظران
را به تماشای رخش ما همه خواننده شدیم

محمد فتحعلیزاده کاکرودی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر