دریغا بسی رنج بردم درین سال سی
ولی عاشقان زنده کردم بدین پارسی

محمد فتحعلیزاده کاکرودی

غرق غم

سینه به خود غرقه ی غمهای نهانست هنوز
چونکه این دیده تو را دل نگرانست هنوز
در ره مقصود همی راه درازست و لیک
در پی دیدار تو اشکم چه روانست هنوز
شرح نواهای تو این قوم توانند بخواند
آنچه که از حال تو ای دوست عیانست هنوز
می گذرد باد صبا هر سحر بوی تو خوش
لیک به هجران تو بویش گذرانست هنوز
آخر الامر ببینی که به شیرین سخنان در همه عمر
حسرت بو سیدن شیرین شکرانست هنوز
کی شودم تا برسد از تو به جانم نفسی
زانکه مرا همچو مسیحا به جهانست هنوز
این سخنم کاش برآید به تمنا و امید
نگذرد آن شب که درآن صبحت جانست هنوز

محمد فتحعلیزاده کاکرودی

دو بیتی

شود گستاخ دشمن در خلاف
چو بیند خانه را در اختلاف
مکن رسوا اگر دیدی جفای
که رسوا تر کند گفتن گزاف

محمد فتحعلیزاده کاکرودی

دو بیتی

من نه بگویم که مرا داغ چرا نیست هست
خون جگرم آنچه مرا داغ فنا هست نیست
در عجبم فتنه ی ما دلبر ما کیست چیست؟
کز رخ او حاصل بی حاصل ما نیست هست

محمد فتحعلیزاده کاکرودی

بهاران

نوبت آنست که از کرده پشیمان باشی
باز بیایی و درین حلقه ی رندان باشی
موسم غم رفت وبشد فصل بهاران ایدل
اندرین معرکه بهتر که تو خندان باشی
باده بعشرت زن و ازمیکده بگریز
چند مگر از غم ایام به زندان باشی
نغمه ی بلبل همه آنست که آمد به چمن گل
سعی برآن کن که پر از لاله و ریحان باشی
خوش سرودیست درین کوچه ی عشاق به هم جمع
نقش قلم زن که برین جمع غزلخوان باشی
آیت اوصاف تو از مرز برون گشتی
شکر چه بهتر که تو در کعبه ی یزدان باشی
منت این فضل وکرم داد خدایت به امانت
وین نبینی چه بسا سخت تو حیران باشی

محمد فتحعلیزاده کاکرودی

دو بیتی

گرچه آلوده زبانیم درین عشق
گر چه رسوای جهانیم درین عشق
دور طریقت به شکایت نکنیم حیف
چونکه بگذشته ز جانیم درین عشق

محمد فتحعلیزاده کاکرودی

دجله ی خون

من و یک دجله ی خون از غم تو
تو و این عاشق بی مرهم تو
ره دینم زد و افسانه بشد
خم گیسوی بلا همدم تو
زجوانی سروتن در هوسست
که ببیند رخ بی ماتم تو
گله ای مر نبود هجر تو را
که به پایان نرسد عالم تو
به امیدم برسد روز صفا
بشوم در همه سو خادم تو
فکند پرده فراسوی زمان
بکند جلوه ی نو آدم تو

محمد فتحعلیزاده کاکرودی

مقاله

بنام خدا

عنوان مقاله : انسان ، اجتماع و انقلاب
مقدمه :
انسان ها برای ادامه ی حیات خود نیاز دارند که در یک محیط کنار یکدیگر به کار و تلاش بپردازند تا نیازها و حوائج یکدیگر را بر طرف سازند . ما این محیط را که بین دو یا چند نفر شکل می گیرد اجتماع می نامیم .
از آنجائیکه انسان موجودی تعالی طلب است لیکن حتماً بین او و دیگران بر سر جلب منافع بیشتر اختلاف به وجود می آید . بنابراین برای اینکه بتوان رفتار او را در اجتماع کنترل کرد ، باید قوانینی را در نحوه ی ارتباط او با اجتماع وضع کرد . این قوانین باید به گونه ای باشد که نظم رفتاری او را در محیط برای بقای خود او و همینطور اجتماعش تضمین کند . مجموعه ی این قوانین که در اصطلاح علمی آنرا حقوق می نامند ، انسانی منظم رفتار و اجتماعی منطقی را به وجود می آورد .

تعریف فرد و جامعه :
ما انسان منظم رفتار را فرد اجتماع و اجتماع منطقی را جامعه می نامیم . به عبارت دیگر جامعه را یک اجتماع منطقی می دانیم که در آن باید نیازها و حوائج افراد اجتماع با حفظ دوام و بقای محیط بر طرف گردد .

جنبه های متفاوت نیاز فرد :
زندگی انسان حالتی دو بعدی دارد . یک بعد مربوط به حیاط مادی او می باشد که باید نیازهای جسمی خود را از قبیل خوراک ، پوشاک ، مسکن و غیره تـأمین کند و بعد دیگر او به نیازهای روحی اش مثل نیاز به پرستش ، زیبائی و دوست داشتن و غیره مربوط می شود . این زندگی دو بعدی نیاز ها و خواسته های متفاوتی را برای انسان ها رقم میزند که جامعه باید پاسخگوی همه ی این نیاز ها باشد . از آنجائیکه قوانین محدود و نیازها بسیارند ، لذا قوانین باید به گونه ای طراحی شوند که قابلیت انعطاف پذیری خود را برای دوام و بقاء توأم فرد و اجتماع حفظ کنند . این انعطاف پذیری قانون در مقابل آفراد و جامعه سیاست خوانده می شود .
با کنار هم قرار دادن مواردیکه تا کنون گفته شد می توان دریافت که برای ایجاد یک جامعه از افراد دانستن حقوق فردی و اجتماعی و داشتن سیاست کاملا ضروری به نظر می رسد . لذا این دو واژه از واژهای پرکاربرد و کلیدی جامعه هستند که می توانند اوضاع آنرا در شرایط مختلف کنترل کنند .
بعلاوه ازهمه ی اینها گذشته ، جامعه ای که فرد را برای تأمین خواسته اش به عضویت می گیرد ، در ازای این عضویت عملی را به عنوان حق الزحمه ی خویش از او می گیرد . این عمل که در اصطلاح کلی خدمت نام دارد ، موجب بر طرف شدن خواسته ی تمام اعضاء در طی یک فرآیند چرخه ای می گردد . در طی این فرآیند هر فرد که در اجتماع زندگی می کند بر طبق یک رابطه ی کلی دو سویه خدمتی را که می تواند به جامعه عرضه می کند و خدمتی را که نیاز دارد از جامعه دریافت می کند .

فرد ----- خدمات قابل عرضه ----->> جامعه
فرد <<----- خدمات مورد نیاز----- جامعه

خدمات قابل عرضه توسط اجتماع به دو دسته تقسیم می شوند : یک دسته خدماتی هستند که به صورت کالا می باشند . مدت مدیدی است که افراد برای اینگونه خدمات یک معیار واحد بنام پول قرار داده اند . اما دسته ی دوم خدماتی هستند که به صورت غیر کالا ئی می باشند . همانند بر طرف کردن نیازهای روحی و معنوی افراد اجتماع ( مانند حق زوجیت ، آموزش عمومی و غیره ) .
اگرچه امروزه به اشتباه بسیاری از خدمات با پول معاوضه می گردد ، لیکن این اختلافی در اصل تعریف پول پدید نمی آورد.
خدمات پولی و مالی واژه ی پر کاربرد دیگری بنام اقتصاد را در اجتماع وارد می کند که برای ادامه ی بقای جامعه ضروری است .
در نهایت برای حفظ همه ی دست آورد های حاصل از پیدایش جامعه احتیاج به یک نظام اجرائی و قضائی مقتدر است تا علاوه بر اجرا شدن منظم چرخه ی اجتماعی ، خود فرد هرآنچه را که در ارتباط با جامعه اعمال داشته است خویشتن خویش به قضاوت بنشیند .


تغییر و دگرگونی در جامعه :
جامعه به خودی خود به دفعات دچار تغییر و دگرگونی می گردد ، زیرا عملکرد ها وابسته به تجربه ها می گردد . در حقیقت این تجربه ی افراد است که رفتارهای بعدی آنها را در تقابل با عین مسأله یا شبیه آن رقم می زند ، مگر اینکه شخص ثالثی راه دیگری را در اختیار او بگذارد و او را معتقد و ملتزم به اجرای آن برای دستیابی به اهدافش بکند . بنابراین در هر صورت جامعه به واسطه ی رشد فکری و فرهنگی اش خواسته یا ناخواسته دچار تغییر و تحول می گردد .

انقلاب :
زمانیکه تغییرات و دگرگونی ها در جامعه به حدی برسد که نظام حاکم بر آنرا دچار تحول و دگرگونی گرداند ، می گویند جامعه دچار انقلاب شده است . با این تعریف انقلاب را می توان به دسته ی سبک و سنگین تقسیم کرد :
انقلاب سبک :
منظور از این انقلاب تغییری است که در عملکرد کلی نظام رخ می دهد ، اما ارکان اصلی نظام دست نخورده باقی می ماند . بعنوان مثال ممکن است در نتیجه ی این انقلاب یک نفر صحنه ی حکومت یا سیاست را ترک و جای خود را به دیگری بسپارد و یا اینکه سیاست ها ی داخلی و خارجی حکومت تغییر کند .
انقلاب سنگین :
نوع سنگین تری از تغییر و دگرگونی نیز ممکن است در جامعه پدید آید که نظام آنرا از پایه متحول سازد که این نوع تغییر را انقلاب سنگین می نامیم . در این انقلاب نظام حاکم کلاً نابود و نظام دیگری جایگزین آن می گردد ، که به تبع آن قانون اساسی ، حاکم ، پرچم و حتی در موارد ی دین ، زبان، نژاد و قلمرو جغرافیائی جامعه نیز تغییر می کند .
انقلاب ها را بر اساس اینکه بانیان آن چه کسانی بوده اند و یا چه خصوصیات و ویژگی هائی داشته اند و یا حتی اینکه انقلاب چه نتایج و ثمراتی داشته است نیز تقسیم بندی می کنند . بعنوان مثال قشر کارگر یک جامعه ممکن است از حقوق ، مزایا و وضع معیشتی خود راضی نباشند و تلاش کنند تا وضعیت خود را در جامعه دگرگون کنند و بهبود ببخشند و برای رسیدن به این هدف با اقشار دیگر نیز متحد شوند . طبیعی است که این دگرگونی و تغییر در صورت پیروز شدن به نام انقلاب کارگری شناخته خواهد شد . یا حتی ممکن است مردم خواستار بهبود جامعه ی خود از لحاظ اقتصادی یا صنعتی باشند و انقلاب اقتصادی یا صنعتی به پا کنند . یا اینکه مردمی که خواستار تغییر و دگرگونی در جامعه هستند خواسته های خود را با پوشیدن لباس هایی با مدل ها یا رنگ های نمادین مطرح کنند و طبیعتاً به همین نام نیز خوانده خواهند شد .
اگر تغییرات خواسته شده به وجود بیاید ، دگرگونی حاصل انقلاب خوانده می شود . در غیر این صورت با توجه به اثرات آن از این تغییرات می توان به نام های دیگری مانند اعتصاب ، اغتشاش و شورش یاد کرد . همچنین انقلاب از نظر بار معنایی و سنگینی تغییر با کلماتی همچون اصلاحات و کودتا نیز متفاوت است . اصلاحات از سوی نظام حاکم و افراد نافذ در آن صورت می گیرد و تنها به تقویت و نو آرائی در بعضی زمینه های خاص منتهی می گردد . کودتا نیز عملی است که در طی آن ارتش اداره ی حکومت اجتماع را به دست می گیرد و قوانین نظامی بر کل امور جامعه حکمفرما می شود .

ارکان انقلاب :
انقلاب دارای چهار رکن اساسی است که عبارتند از :آرمان ، نهضت ، رهبر و مردم .
کل تغییرات و دگرگونی های مورد نظر که نقصان یا فقدان آن در جامعه احساس و خواص یا عوام
را برای ایجاد آن تشویق یا ترغیب می کند آرمان نامیده می شود . در حقیقت آرمان تغییرات مطلوب را نمایان و خواسته ها را آشکار می سازد.
نهضت مجموعه ی احزاب و مکتب های مختلف فکری ، فرهنگی و سیاسی موجود در جامعه است که به عزم ایجاد تغییر مورد نظر در جامعه به یکدیگر می پیوندند . نهضت بعد از انقلاب ممکن است از بین برود و یا همچنان باقی بماند .

رکن اساسی دیگری که به انقلاب شکل می دهد رهبری است . رهبر در واقع گروه های مختلف فکری موجود در نهضت را برای رسیدن به پیروزی راهنمائی و هدایت می کند .
اما مهمترین و اساسی ترین رکن هر انقلاب را مردم آن تشکیل می دهند . در واقع این مردم هستند که پس از رسیدن به رشد و بلوغ فکری خود را آماده و مهیای یک دگرگونی همگانی در اجتماع خویش می کنند .

شرایط جامعه قبل وبعد از انقلاب :
نظام حاکم بر جامعه ی قبل از انقلاب کم کم رو به ضعف و انحطاط می گراید و جامعه دچار آشفتگی می گردد . کنترل نهاد ها از دست دولت حاکم خارج و اوضاع جامعه رو به وخامت و ناامنی می گذارد . در چنین شرایطی جامعه با خطرات داخلی از جمله شورش ، ناامنی ، فروپاشی و کودتا از یکسو و از سوی دیگر با خطرات خارجی همچون تحریم و تجاوز مواجه است . در نتیجه ی تمام این خطرات سرانجام نظام حاکم ضعیف می شود و از پا در می آید .
در مراحل اولیه بعد از انقلاب نیز به واسطه ی آنکه نظام کلی حاکم بر جامعه و قوانین اساسی اجتماع از بین رفته است و کنترل بازدارنده مقتدری بر نهاد ها و سازمان ها وجود ندارد ، جوامع دوره متلاطم و پر آشوبی را می گذرانند . در این مرحله نیز کما فی سابق خطرات زیادی جامعه را تحدید می کند و گذر از این مرحله بستگی اساسی به سیاست وتدبیر رهبر انقلاب دارد .
بنابراین با یک جمعبندی کلی در مورد مطالب گفته شده به این نتیجه می رسیم که یک انقلاب پر بار و شکوهمند از لحظه ی ظهور نهضت تا پیروزی کامل مراحل مختلفی را طی می کند ، که باید به همه ی این مراحل توجه کافی و لازم بشود .

« پایان »
نویسنده : محمد فتحعلیزاده کاکرودی
منبع : ندارد .
از تذکر اساتید بسیار متشکرم .